۰۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۹

زندگی در تهران آن‌طور‌ها که می‌گویند خوشایند نیست

زندگی در تهران آن‌طور‌ها که می‌گویند خوشایند نیست
در تهران امروز، با حقوق پایه نمی‌شود زندگی کرد؛ فقط می‌شود زنده ماند.
کد خبر: ۱۶۳۸۷

به گزارش کارنا، در تهران امروز، با حقوق پایه نمی‌شود زندگی کرد؛ فقط می‌شود زنده ماند.

نان، نان نیست؛ رؤیاست

روایتی از تهرانِ حقوق پایه و بقا

تهران را باید از ساعت پنج صبح دید. وقتی آسمان هنوز خاکستری‌ست و اولین قطار‌های مترو از دل تاریکی می‌گذرند، اتوبوس‌ها و ایستگاه‌ها پر می‌شوند از آدم‌هایی که سهم‌شان از شهر فقط مسیر است، نه مقصد.

مریم، پرستارِ شیفتِ شب یک کلینیک خصوصی است. ساعت شش و ده دقیقه که از درِ مترو بیرون می‌زند، چهره‌اش بین صد‌ها نفر شبیه خودش گم می‌شود. می‌گوید: «حقوقم سیزده میلیون تومنه. اگه پنج روز تو ماه مرخصی نگیرم، شاید برسونمش به پانزده. ولی کرایه خونه‌م بیست میلیونه.»

در تهران امروز، با حقوق پایه نمی‌شود زندگی کرد؛ فقط می‌شود زنده ماند. طبق مصوبه شورای عالی کار، پایه حقوق رسمی سال ۱۴۰۴ برای کارگران حدود ۱۰ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان تعیین شده. حتی با احتساب همه مزایا از جمله حق مسکن، بن کارگری و حق اولاد، مجموع دریافتی اغلب کارگران به‌زحمت به ۱۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان می‌رسد.

در مقابل، محاسبات غیررسمی نهاد‌های رفاه اجتماعی و مراکز مستقل نشان می‌دهد که هزینه تأمین حداقل‌های معیشت در تهران برای یک خانواده‌ی سه‌نفره، بین ۲۵ تا ۳۰ میلیون تومان در نوسان است. یعنی فاصله میان درآمد و هزینه، حدود دو برابر شده؛ و این یعنی «کار» دیگر الزاماً به معنای «زندگی» نیست.

اگر به زبان ساده بخواهیم بگوییم، در مدل اقتصادی شهری مثل تهران، طبقه‌ی کارگر هر روز در حال دوشیدن سطل خالی‌ست؛ سطلی که حتی اگر پُر هم شود، نشت دارد.

تهران را می‌توان از خیابان ولیعصر هم دید؛ از حوالی چهارراه ولیعصر، جایی که دو دنیا به هم می‌رسند: مغازه‌های لباس چند میلیونی پشت ویترین، و دست‌فروش‌هایی که پیراهن‌های کهنه را با هزار تومان تخفیف بیشتر عرضه می‌کنند.

علی، جوان ۲۸ ساله‌ای‌ست که صبح‌ها موتورسوار اسنپ است و شب‌ها مامور بار یک سوپرمارکت. می‌گوید: «اگه روزی دوازده ساعت کار کنم، می‌تونم ماهی ۱۸ تومن دربیارم. ولی من ماهی بیست و پنج تومن لازم دارم که فقط اجاره، قسط موتور و خورد و خوراکو برسونم. تازه ازدواج نکردم که بچه و مدرسه و پوشک هم اضافه بشه.»

در این روایت‌ها، مسئله فقط پایین بودن درآمد نیست؛ بلکه نرخ جهش هزینه‌هاست که باعث می‌شود حتی «دو شیفت کار» هم دیگر کفایت نکند. مثلاً در همین تابستان، قیمت مرغ منجمد به کیلویی ۱۱۵ هزار تومان رسیده؛ ران مرغ با پوست ۱۰۹ هزار، و سینه بدون استخوان، ۲۴۹ هزار تومان. برنج ایرانی تا ۲۵۰ هزار تومان بالا رفته و گوشت قرمز عملاً از سبد خرید بسیاری حذف شده است.

سفره‌ی خانوار حالا از غذا‌های جایگزین پُر شده؛ اما حتی آنها هم گران‌اند: عدس درشت ۱۶۰ هزار، لپه ۱۸۰، نخود ۱۵۰ و لوبیا چیتی تا ۳۰۰ هزار تومان.

زهرا، مادر ۳۷ ساله‌ی دو فرزند، می‌گوید: «شوهرم کارگر موقته، منم خیاطی خونگی می‌کنم. یه‌بار دکتر گفت فرزندم کم‌خونی داره، اما گوشت کیلویی ۴۵۰ تومنه، نمی‌تونم بخرم. امروز حتی حبوبات هم کیلویی سیصد تومنه، دیگه کاری نیست جز قناعت.»

بررسی‌های میدانی در تابستان امسال نشان می‌دهد هزینه‌ی «سبد خوراکی استاندارد» برای هر نفر در ماه، به بیش از ۶/۵ میلیون تومان رسیده؛ یعنی یک خانواده‌ی سه‌نفره برای حداقل تغذیه سالم، به حدود ۲۰ میلیون تومان نیاز دارد.

زندگی در تهران آن‌طور‌ها که از دور می‌گویند خوشایند نیست

در چنین شرایطی، مسکن دیگر فقط «سرپناه» نیست، بلکه یکی از پرهزینه‌ترین اقلام زندگی‌ست. طبق آمار‌های غیررسمی، یک آپارتمان ۶۰ متری در مناطق متوسطی مثل نازی‌آباد، جیحون یا جوادیه حالا بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیون تومان ودیعه می‌خواهد و اجاره‌اش حدود ۳ تا ۱۴ میلیون تومان است. در مناطق مرکزی مثل ولیعصر یا انقلاب، همین خانه با ۱۵۰ میلیون ودیعه، حدود ۲۰ میلیون اجاره دارد. یعنی یک خانواده باید بیش از ۷۰ درصد درآمد ماهانه‌اش را فقط صرف اجاره کند.

در تحلیل‌های اقتصادی ساده، اگر خانواری بیش از ۳۰ درصد درآمد خود را صرف مسکن کند، وارد بحران هزینه‌ی مسکن می‌شود. در تهران، بخش بزرگی از جمعیت کارگری از این مرز گذشته‌اند.

برای درک بهترِ وضعیت، می‌توان از یک شاخص ساده به‌نام «شاخص توان خرید» استفاده کرد؛ یعنی نسبت هزینه‌های ضروری (مسکن، خوراک، بهداشت) به درآمد واقعی. این شاخص در تهران برای دهک‌های پایین، از عدد ۱ گذشته؛ یعنی آنها بیش از درآمدشان خرج می‌کنند و در واقع با قرض و بدهی، زندگی می‌گذرانند.

با این وضعیت، زندگی روی خط هزینه معنا پیدا می‌کند. هر اتفاق ساده، مثل بیماری یکی از اعضای خانواده، خرابی وسیله‌ای خانگی، یا حتی افزایش ۵ درصدی قیمت لبنیات، می‌تواند تعادل شکننده‌ی زندگی را برهم بزند.

زندگی در تهران آن‌طور‌ها که از دور می‌گویند خوشایند نیست

در پاسخ به انتقادها، معمولاً از افزایش ۴۵ درصدی حقوق صحبت می‌شود؛ اما بر اساس گزارش‌های آماری، برخی اقلام ضروری در همین یک‌سال، بیش از ۷۰ درصد رشد قیمت داشته‌اند. مثلاً عدسی ساده‌ای که تا پارسال با قیمتی اندک تهیه می‌شد، حالا گاهی با بیش از صد هزار تومان تمام می‌شود.

منبع:عصرایران

ارسال نظر