به گزارش کارنا، در بازدیدی که از نمایشگاه صنعت مالی (بورس، بانک، بیمه) داشتم، حضور بسیار کمرنگ اهالی بازار سرمایه و بورس در مقایسه با سالهای گذشته نکتهای بود که بهشدت در ذوق بازدیدکنندگان میزد. در مقابل بانکها و بیمهها با قدرت کامل حضور داشتند. نکته دیگر حضور تعداد زیادی از کراد فاندینگها بود که این روزها تعداد زیادی مجوز برای آنها صادر شده است و گویا ترند این روزهای بازارهای مالی هستند.
همواره گفته میشود که تابلوی بورس، تابلوی اقتصاد یک کشور است و حال خراب بورس در این سالها نشان از حال خراب اقتصاد کشور دارد. اصولاً بورس نماینده بخش تولید و خدمات در کشور است و حال خوب آن نشان از حال خوب بخش تولید و خدمات دارد. حال اگر از همین نقطه به منظره نگاه کنیم متوجه میشویم که حضور کمرنگ کارگزاریها و اهالی بازار سرمایه نشان از حال بد تولید و خدمات دارد و این حال بد در حدی است که متولی بازار سرمایه کشور یعنی سازمان بورس و مدیریت آن هم در بزرگترین رویداد اقتصادی کشور حضور پیدا نمیکنند.
البته قصد ما سفیدشویی سازمان بورس و مدیریت آن نیست و مدیریت این سازمان نتوانسته است در لحظات بحرانی تصمیمات درستی بگیرد و همواره تأخیر در تصمیمگیری و یا تصمیمات عجیب و غلط و اصرار بر آن را در این ۳ سال شاهد بودیم. مدیریت سازمان بورس به عنوان اصلیترین ناظر بر روند معاملات هنوز نتوانسته پرونده مفسدین اردیبهشت ۱۴۰۱ را به سرانجام برساند، مقابل تصمیماتی که به ضرر سهامدارن است، مقاومت کند، کانون سهامداران خرد را تاسیس کند و ...، اما او تنها بخشی از بحران بورس در این سالها است و بار اصلی این فاجعه بر گردن ۵ نهاد دیگر است، یعنی:
۱-بانک مرکزی ۲-وزرات اقتصاد ۳-وزارت صمت ۴-وزارت نیرو ۵-وزارت نفت
مطلبی که تعداد زیادی از مسئولین و حتی فعالان بازار درک درستی از آن ندارند این است که گمان میکنند، بورس بازاری مبتنی بر دلالی است و عدهای پشت پرده نشستهاند و سر نخ عروسک خیمهشببازی بورس دست آنها است و هر وقت بخواهند بازار را به سمت بالا حرکت میدهند و هر وقتی بخواهند بازار را به زیر میکشند و این تفکر غلط در سمت فعالان باعث میشود که عوامل اقتصادی و بنیادی را به کل نادیده بگیرند و در سمت تصمیمسازان و تصمیمگیران باعث بیان نظرات عجیبی مانند ۳ روزه درست کردن بورس و بی اهمیت بودن بازار ثانویه و تکیه بر بازار اولیه میگردد. گویا بورس یک امر مستقل از کلیات اقتصاد است و وقتی تولید با انواع مشکلات دست و پنجه نرم میکند و اقتصاد انرژی در وضع بحرانی است و در نتیجه بازار ثانویه در حال سقوط است، سرمایه گذاران با از دست دادن عقلشان شروع به تامین مالی و خرید عرضه اولیه میکنند.
حال مجدد به موضوع نمایشگاه و ۳ متولی گفته شده یعنی وزارت صمت و اقتصاد و بانک مرکزی بازگردیم. به طور کلی پایه ریزی بد اقتصادی باعث شده است که اقتصاد ما به جای یک اقتصاد تولید محور، یک اقتصاد بانک محور شود. در برهههایی از تاریخ رشد در تولید و به خصوص در حوزه نفت و گاز و پتروشیمی داشته ایم، اما تصمیمات کلان اقتصادی و سیاستهای اشتباه پولی و پول پاشی و ارزپاشی در دولتهای معجزه هزاره سوم و تا حدودی دولتهای بعدی مجددا چرخ اقتصاد را از تولید به سمت بانک هل داده است. وقتی میگوییم اقتصاد بانک محور یعنی چه؟ یعنی اصلیترین منابع مالی و تامین مالی از طریق بانکها رخ میدهد و عملا پول در اختیار بانکها قرار دارد. حال با تورم، تغییرات نرخ بهره، تغییرات نرخ ارز و ارز چندنرخی و ... بیشترین سود در اختیار بانکها قرار میگیرد و تولیدیها عملا در سمت زیان قرار میگیرند.
اگر بخواهیم معضلهای اساسی بازار سرمایه را بشماریم به موارد زیر خواهیم رسید:
• بانک مرکزی جناب فرزین در این سالها عملاً ضربات بیرحمانهای به بورس وارد کرد. در واقع بانک مرکزی برای کنترل تورم دست به روشهای نامتعارفی زد از افزایش نرخ اخزا تا ۳۸ درصد تا فروش گواهی سپرده ۳۰ درصدی که عملاً هیچ نقدینگی جدیدی را جذب نکرد تا فشار به صندوقهای بورسی برای خرید اوراق. سیاست انقباضی هم اصول و قواعدی دارد، عملکرد بانک مرکزی در سیاست انقباضی هیچ جای دفاعی ندارد. وقتی یک سرمایهگذاری بدون ریسک ۴۰ درصدی در اختیار سرمایهگذاران است چرا باید کسی به سمت سهام حرکت کند؟
• نرخ اخزاها تولید را هم به سمت نابودی کشاند. در واقع صنایع برای تأمین مالی و تأمین سرمایه در گردش یا باید به سمت وام و تسهیلات ۳۷-۳۸ درصدی میرفتند و یا به سراغ تأمین سرمایه خصوصی با نرخهای ۴۲-۴۳ درصد. مگر یک تولیدکننده چه حاشیه سودی دارد که توان تحمل این نرخهای تأمین مالی را داشته باشد؟ همین امر سرمایهگذاری در تولید را عملاً به صفر رساند و پولها را به سمت بانکها و صندوقهای ثابت روانه کرد تا آنها با خرید اوراق از این محل کسری بودجه را جبران کنند. در مقالهای دیگر به کاهش حاشیه سود شدید شرکتها پرداختیم که از دلایل اصلی کاهش حاشیه سودها همین افزایش بیقاعده نرخ اخزا یا نرخ فری ریسک است. عملاً با این کار شاید در لحظه شاهد کنترل تورم باشیم، ولی ۲ رخداد دیگر در انتظار است:
۱- کاهش تولید به دلایل گفته شده و شروع تورم به دلیل کمبود عرضه و تشکیل بازار سیاه
۲- ریزش بازارهای مالی به دلیل کاهش تولید
• وزارت اقتصاد بهعنوان متولی اصلی اقتصاد کشور هم به این تصمیمات کوچکترین واکنشی نداشت و البته مشخصاً میتوان گفت که رأس هرم این تصمیمات هم در همان وزارتخانه بود. مشکل دیگر وزارت اقتصاد و بانک مرکزی که آسیب زیادی به تولید و صنعت زد هم بحث نرخ ارز و سامانه سازی برای ارز بود. شاید کمتر کشوری در جهان باشد که چند نوع ارز داشته باشد: ارز نیمایی، ارز نیکویی، ارز سنا، ارز مرکز مبادله، ارز آزاد... همین امر مشکلاتی زیادی را برای صنایع صادرات محور ایجاد کرد، بسیاری از شرکتها حتی مجبور بودند مواد اولیه را با دلار آزاد خریداری کنند و درآمد ارزی خود را با سامانه نیما به فروش برسانند. در شرایطی که تولید با مشکل روبرو است، ارز چندنرخی خود عامل دیگر فشار به سود شرکتها و ریزش آنها در بازار است.
• عامل فشار دیگر بر تولید قیمتگذاری دستوری از سمت وزارت صنعت، معدن، تجارت و شورای ضد رقابت است. مخالفت با عرضه کالاها در بورس کالا، قیمتگذاری دستوری روی کالاها، از بین بردن بازار آزاد و رقابتی، انحصار سازی در برخی صنایع توسط این ۲ ارگان، دلیل دیگر فشار به تولید و کاهش سود شرکتها و ریزش بورس است.
• ناترازی انرژی و قطع گاز در زمستان و برق در تابستان عامل دیگر توقف و کاهش تولید است. وزارت نیرو تحتتأثیر قیمتگذاری دستوری و انحصاری که بالاتر گفته شد توان سرمایهگذاری جدید در این حوزه را عملاً ندارد و مشکل برق بهوضوح در کشور محسوس است. اگر چه برخی آقایان اعتقاد داشتند که یک اسب زین شده در اختیار دکتر پزشکیان قرار میگیرد و شاهد مثال آنها هم قطعنشدن برق خانگی بود، باید به استحضار ایشان برسانیم که دولت سیزدهم قطع برق را از خانه به تولید کشاند و در همین تابستان افشاهای متعددی از توقف تولید را در کدال از سوی شرکتها شاهد بودیم.
• در حوزه گاز هم ناترازی شدیدی مشاهده میشود. پتروشیمیهای با خوراک گازی مانند اوره سازها و متانول سازها شاهد قوی این مشکل هستند. عملاً در سالهای اخیر توسعه میادین گازی به فراموشی سپرده شده و میادین قدیمیتر نیز به دلیل عدم جذب سرمایه مستهلک شدهاند و نتیجه آن هم در کاهش تولید پتروشیمیها در زمستان بهوضوح دیده میشود.
جذب سرمایه جدید خود به چند پیش نیاز محتاج است:
۱- رقم منطقی نرخ بازده بدون ریسک و اخزاها، چرا باید وقتی نرخ فری ریسک ۳۰ درصد است یک نفر یا یک مؤسسه در صنعتی با حاشیه سود ۲۰ درصد سرمایهگذاری کند؟
۲- بالابردن امنیت سرمایهگذاری از طریق بهبود روابط خارجی و لغو تحریمها
۳- میدان دادن به بخش خصوصی و عدم سنگاندازی در مسیر آنها
۴- لغو انحصارها و قیمتگذاری دستوری و اعتماد به مکانیسم بازار
۵- ازبینبردن نظام چندنرخی ارز
• اگر سرمایهگذاری جدید در تولید و صنعت صورت نگیرد و استهلاک صنایع به نقطه بیبازگشت برسد فاجعه تولید رخ خواهد داد. گرچه همینالان هم با این نقطه فاصله چندانی نداریم. یعنی در ابتدای مستهلک شدن یک صنعت میتوان با یک سرمایهگذاری کوچک آن را به حال ابتدایی بازگرداند، هر چه استهلاک بیشتر شود نیاز به سرمایهگذاری بیشتر میشود و در نهایت به نقطهای میرسیم که عملاً تولید به دلیل استهلاک زیاد متوقف میشود و در آن نقطه باید سرمایهگذاری سنگینی کرد تا صنعت را بهکلی از نو ساخت.
با جمع موارد گفته شده دلیل سقوط بورس بهوضوح مشخص میشود و ازبینرفتن امنیت سرمایهگذاری باعث شده که نقدینگی در بازار بسیار کاهش یابد. در طرف مقابل کاهش سود و درآمد صنایع و استهلاک و نرخ بهره و سایر موارد بیان شده هم موجبات سقوط بازار را فراهم آوردند تا نتیجه آن عدم حضور یا حضور کمرنگ اهالی بورس در بزرگترین رویداد مالی کشور شود. در مقابل، اما بانکها که صاحبان اصلی پول هستند حضور قدرتمندی داشتند. حتی برخی بانکهای زیانده و ناتراز و با نسبتهای کفایت سرمایه کم و حتی منفی هم به دلیل ساختار غلط سیستم بانکی و دسترسی راحت آنها به منابع، حضور داشتند. در این شرایط بحرانی، اما هنوز عدهای به دنبال محلی برای سرمایهگذاری در محلی هستند که بتوانند از تورم پیشی بگیرند و این امر فرصت را در اختیار کراد فاندینگها قرار داده است. البته قصد بنده موضعگیری و تخریب این بخش مفید از بازار تأمین مالی و سرمایه نیست. اما پررنگتر بودن حضور این بخش نسبت به بورس تنها یک سیگنال میدهد: تولید و خدمات در آستانه سقوط قرار داد.
منبع:بورس نیوز
ارسال نظر