به گزارش کارنا، در شرایطی واگذاری سهام دولتی خودروسازان بار دیگر روی میز دولت قرار گرفته که با وجود مخالفت برخی ذینفعان، حالا این پرسش مطرح است که آیا اساسا قرار است خصوصیسازی در شرکتهای خودروساز رخ دهد؟ نگاهی به ترکیب سهامداری بزرگترین شرکت خودروساز کشور (ایران خودرو) نشان میدهد که سهامداران بخش خصوصی ۲۷.۴۲، سهام تودلی ۲۴.۳۸، دولت (سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران) ۵.۷۱ و شرکتهای سرمایهگذاری، نهادهای عمومی و بانکها هم حدود ۱۹درصد در این شرکت سهم دارند.
ترکیب سهامداری این شرکت، گویای این نکته است که ایرانخودرو در شرایط کنونی نیز شرکتی خصوصی است، اما دولت با اینکه سهم کمی دارد، اما از آن به عنوان سهام مدیریتی یاد میکند و تمامی تصمیمات در خودروسازی از جمله عزل و نصب مدیران و سیاستگذاری را با نام «سهام مدیریتی»، انجام میدهد.
موافقان نیز استدلال میکنند تا زمانی که شاهد حضور دولت در شرکتهای خودروساز باشیم، وضعیت فعلی ادامه پیدا میکند و از طرفی حضور دولت باعث میشود که قشری از ذینفعان ایجاد شوند که جلوی هرگونه تغییری را بگیرند، بنابراین ابتدا باید دولت کاملا پای خود را از خودروسازیها بیرون بکشد. همچنین موافقان واگذاری باقی مانده سهام دولت در شرکتهای خودروساز معتقدند که واگذاری باید به شخص یا شرکتی انجام شود که اهلیت داشته و با نگاه توسعهای این صنعت را ببیند.
با این حال اخبار رسیده حاکی از آن است که واگذاری باقی مانده سهام دولت در خودروسازی ها، یک تصمیم حاکمیتی و تقریبا قطعی است. گرچه گاه و بیگاه شاهد برخی مخالفتها از جمله موضع مخالف برخی نمایندگان مجلس هستیم، اما به نظر نمیرسد که این مخالفتها در عمل اختلالی در تصمیم این واگذاریها به وجود آورد. کما اینکه بنا بر اخبار غیررسمی روند واگذاریها تقریبا به انتها رسیده و تصمیمگیری در این زمینه قطعی است.
برای مثال ۱۰ دی ماه هیات عالی واگذاری (متشکل از وزرای اقتصادی، وزیر دادگستری، رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، دو نماینده مجلس و دادستانی کل کشور)، در چهارصد و بیست و هفتمین نشست خود بار دیگر سازمان خصوصی سازی را به واگذاری مابقی سهام متعلق به دولت در شرکتهای ایران خودرو و سایپا مکلف کرد.
علاوه بر این برای حل مشکل خودسهامداری، مقرر شد که بعد از برگزاری نشستهای تخصصی در مورد واگذاری سهام شرکتهای اصلی ایران خودرو و سایپا توسط شرکتهای فرعی و وابسته تصمیم گیری شود. کمیسیون ویژه حمایت از تولید و نظارت بر اجرای سیاستهای کلی اصل۴۴قانون اساسی مجلس، دوم دی میزبان برخی از دستگاههای دولتی، بخش خصوصی، نظارتی و مدیران دو شرکت خودروساز بود تا به نوعی واگذاری سهام دولتی خودروسازان تعیین تکلیف شود. همچنین جلسه مشابهی نیز در کمیسیون صنایع و معادن مجلس برگزار شده بود.
اما این روزها بیش از هر زمان دیگری احتمال واگذاری باقی مانده سهام دولت در خودروسازیها در مرکز توجه رسانهها قرار گرفته و اظهارنظرهای زیادی هم در موافقت و مخالفت با چنین اقدامی انجام شده است. در این زمینه برخی مخالف واگذاری سهام به قطعهساز هستند و آن را غیرعملی میخوانند.
این در شرایطی است که در سطح جهانی، سهامداری قطعه سازان در خودروسازیها امری کاملا طبیعی است و ریشه مشکلات کنونی را باید در دخالت بیش از حد دولت در این صنعت دانست که با قیمت گذاری دستوری، زیان انبوهی را به خودروسازیها تحمیل کرده و جلوی هرگونه سرمایه گذاری برای توسعه را گرفته است تا سهامداری قطعه سازیها.
دولت با درصد کم سهام خود در شرکتهای خودروساز سیاستگذار و تصمیمساز است و اینکه خودروسازان چه تعداد خودرو تولید کنند و به چه قیمت بفروشند، را مشخص میکند، قیمتهایی که در بسیاری از موارد از هزینه تمام شده تولید کمتر بوده و خودروساز را با زیان مواجه میکند. در حال حاضر که بیشتر سهام خودروساز در اختیار بخش خصوصی است، اما دولت صاحب اختیار این صنعت است و بهرغم میزان کم سهامی که در این شرکتها دارد تقریبا تمامی تصمیم سازیها را در اختیار خود گرفته است.
اما نکته قابلتوجه دیگر اینکه با توجه به حجم عظیم بدهی خودروسازان، خرید باقی مانده سهام دولت در خودروسازیها ریسک بالایی دارد که تنها قطعه سازان به دلیل منافع و درگیری مستقیم با این صنعت ممکن است حاضر به پذیرش آن باشند. زیرا بخش عمدهای از این بدهیها مربوط به مطالبات قطعه سازان است و آنها با خرید سهام مذکور میتوانند هم بخشی از مطالبات خود را تهاتر کنند و هم با در دست گرفتن مدیریت، استراتژی بلندمدتی برای وصول باقی مطالبات خود تدوین کنند.
از سوی دیگر، سرمایه گذاران جدید با خرید این سهام باید علاوه بر پرداخت قیمت سهام، بار سنگین بدهیها را نیز به دوش بکشند که با توجه به عدم سودآوری فعلی این شرکتها، توجیه اقتصادی برای آنها نخواهد داشت. این در حالی است که قطعه سازان به دلیل وابستگی متقابل به خودروسازان، انگیزه بیشتری برای سرمایه گذاری و اصلاح ساختار این صنعت دارند؛ بنابراین عملا گزینه دیگری برای خرید باقی مانده سهام دولت در خودروسازیها روی میز نیست. کما اینکه تاکنون بارها شاهد بودیم که برخی سایتهای خودروسازان در معرض فروش قرار گرفته، اما عملا به دلیل نبود تقاضا به فروش نرفته است.
در بررسی الگوهای سهامداری قطعه سازان در خودروسازیهای جهان، ژاپن پیشگام این مدل محسوب میشود. در گروه تویوتا، دنسو به عنوان بزرگترین قطعه ساز ژاپنی ۵.۲درصد سهام تویوتا را در اختیار دارد و متقابلا تویوتا ۲۴.۸درصد سهام دنسو را داراست. در کنار این دو، آیسین ۲.۲درصد سهام تویوتا و تویوتا ۲۳.۱درصد سهام آیسین را دارد. جیتکت، دیگر قطعه ساز مهم ژاپنی نیز ۲.۸درصد سهام تویوتا را در اختیار داشته و تویوتا نیز ۲۲.۳درصد سهام این شرکت را داراست. این مثلث سهامداری در کنار سهامداری شرکتهای دیگری مانند توکای ریکا و آدوانتست، شبکهای پیچیده، اما کارآمد از سهامداری متقابل را شکل داده است.
در کرهجنوبی، ساختار سهامداری پیچیدهتر است. موبیس که بزرگترین قطعه ساز این کشور است، ۲۱.۴درصد سهام هیوندای موتور را در اختیار دارد و در عین حال ۱۷.۲درصد سهام کیا موتورز را نیز داراست. از سوی دیگر، هیوندای موتور ۳۳.۸درصد سهام موبیس را در اختیار دارد. مانا، دیگر قطعه ساز کرهای نیز ۸.۷درصد سهام هیوندای و ۱۱.۲درصد سهام کیا را در اختیار دارد.
در آلمان، علاوه بر کنتیننتال که ۷.۸درصد سهام فولکس واگن را دارد، شرکت ZF نیز ۶.۲درصد سهام این خودروساز را در اختیار دارد. بوش نیز که بزرگترین قطعه ساز جهان است، سهام قابلتوجهی در دایملر (مرسدس بنز) دارد. در ساختار سهامداری BMW نیز شاهد حضور قطعه سازانی مانند شفلر و ویستئون هستیم که به ترتیب ۸.۴ و ۵.۱درصد سهام این شرکت را در اختیار دارند.
در فرانسه، فورسیا که بزرگترین قطعه ساز این کشور است، ۹.۱درصد سهام پژوسیتروئن را داراست و متقابلا این خودروساز ۲۵.۷درصد سهام فورسیا را در اختیار دارد. والئو نیز ۶.۳درصد سهام رنو را در اختیار دارد. در ایتالیا، شرکت قطعه سازی مگنتی مارلی ۱۲.۳درصد سهام فیات-کرایسلر (استلانتیس فعلی) را داراست. این شرکت همچنین در فراری نیز سهامدار است.
در آمریکا اگرچه این الگوی سهامداری کمتر دیده میشود، اما شرکتهایی مانند جانسون کنترلز و لیر به ترتیب ۴.۲ و ۳.۸درصد سهام جنرال موتورز را در اختیار دارند. دلفی نیز که از قطعه سازان بزرگ آمریکایی است، ۵.۶درصد سهام فورد را داراست. در چین نیز این الگو در حال شکل گیری است و شرکتهای قطعه سازی مانند CATL و BYD که در حوزه باتری خودروهای برقی فعال هستند، سهام قابلتوجهی در خودروسازان این کشور دارند. CATL ۱۱.۵درصد سهام NIO و BYD ۸.۲درصد سهام گریت وال موتورز را در اختیار دارند.
در سطح جهانی این ساختارهای سهامداری متقابل، ضمن حفظ استقلال شرکتها، به همسویی استراتژیک و منافع بلندمدت آنها کمک کرده است.
اما چرا در سطح بینالمللی قطعه سازان و خودروسازان به سمت سهامداری مشترک رفته اند؟ در بررسی تجارب جهانی سهامداری قطعه سازان در خودروسازی ها، تصویر پیچیدهای از فرصتها و چالشها نمایان میشود. اگرچه برخی نگران انحصار و تعارض منافع هستند، اما شواهد نشان میدهد این نگرانیها در صورت وجود نظام تنظیم گری مناسب، میتواند کنترل شود. تجربه شرکتهای موفق جهانی نشان میدهد آشنایی قطعه سازان با زنجیره تامین میتواند به تصمیم گیریهای دقیقتر در مدیریت هزینه و کیفیت منجر شود. البته این مزیت زمانی محقق میشود که ساختارهای حاکمیت شرکتی به درستی طراحی شده باشند و دولت نیز دخالتی در تصمیم سازی در خودروسازیها نداشته باشد.
نکته جالب توجه دیگر، تاثیر این نوع سهامداری بر افق برنامه ریزی است. وقتی منافع دو طرف به هم گره میخورد، تمرکز از سود کوتاه مدت به توسعه پایدار تغییر میکند. در حوزه مدیریت مالی نیز شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این ساختار میتواند به حل برخی مشکلات نقدینگی کمک کند، هرچند برخی معتقدند این راهکار ممکن است شفافیت مالی را کاهش دهد. در نهایت، موضوع ثبات مدیریتی مطرح است که میتواند به اجرای برنامههای بلندمدت کمک کند.
آنچه مشخص است موفقیت یا شکست این مدل بیش از آنکه به اصل سهامداری مربوط باشد، به طراحی صحیح ساختارها و نظامهای نظارتی وابسته است. در واقع در این بخش حضور دولت باید در ساحت رگولاتور و تنظیم گر باشد، اما آنچه اکنون در ایران شاهد آن هستیم این است که دولت به جای تنظیم گری در حال ایفای نقش بنگاه داری است.
منبع: دنیای اقتصاد
ارسال نظر