۲۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۱
غروب خیامی‌ها
در اواخر سال‌۱۳۵۱ برادران خیامی بعد از سال‌ها همکاری، از هم جدا شدند. کارخانه‌های اتومبیل پیکان، اتوبوس‌سازی و مرسدس بنز سهم محمود، برادر کوچک‌تر شد، احمد نیز با پولی که از ایران‌ناسیونال برایش مانده‌بود ابتدا تعداد زیادی از سهام بیمه امید (بیمه آسیای فعلی) را خرید؛ سپس یک کارخانه مبل‌سازی به‌نام مبلیران تاسیس کرد. بعد از آن، فروشگاه‌های زنجیره‌ای به‌نام‌های فردوسی، کوروش (قدس‌کنونی) و فروشگاه‌هایی در تهران و مشهد تاسیس کرد.
کد خبر: ۱۵۱۳

به گزارش کارنا، طرح فروشگاه زنجیره‌ای کوروش در خیابان، ولی عصر روبه‌روی خیابان زرتشت در سال‌۱۳۴۸ در ابتدا توسط حمید اخوان‌کاشانی آغاز و سپس با مشارکت احمد خیامی توسعه یافت. این مشارکت یک سال‌و‌نیم ادامه داشت. اختلاف دیدگاه مدیریتی باعث شد که حمید اخوان کاشانی سهامش را به خیامی واگذار کند. نام این فروشگاه پس از انقلاب به قدس تغییر یافت. این فروشگاه به شعبه‌هایی در میدان امام‌حسین، خراسان، قصرالدشت، هلال‌احمر و پیروزی گسترش یافت.

محمود خیامی هم که حالا صاحب ایران‌ناسیونال شده‌بود توانست کار را توسعه دهد. گزارش رسمی که در بهار۱۳۵۴ منتشر شد، موفقیت‌های کم‌نظیر ایران‌ناسیونال را نشان می‌داد که در آن زمان به بزرگ‌ترین کارخانه صنعتی کشور تبدیل شده‌بود. طبق آمارها، فروش تولیدات ایران‌ناسیونال در سال‌۱۳۵۳ به ۹۱۰‌میلیارد‌ریال رسید و دارایی محمود متجاوز از ۱۰‌میلیارد‌ریال شد. این کارخانه ۱۲سال قبل با سرمایه صد‌میلیون ریال آن‌هم به‌صورت زمین و ماشین‌آلات تاسیس شده‌بود و در پایان اسفند۱۳۵۶ دارایی آن به هشت‌میلیارد ریال افزایش یافته‌بود. بخشی از این افزایش سرمایه به مقدار سه‌میلیارد و دویست‌میلیون ریال تا پایان ۱۳۵۶ به سرمایه شرکت اضافه شد. این افزایش سرمایه تا ۱۰سال قبل از آن غیرقابل‌تصور بود. فقط مالیات کارخانه به دولت ۹۲۵‌میلیون ریال بود.

فعالیت محمود خیامی در این حد باقی نماند. او مشغول مذاکره با کارخانه مرسدس‌بنز آلمان برای مونتاژ مرسدس بنز۱۷۰ شد. علاوه‌بر این‌ها کوشید برای صادرات پیکان و اتوبوس مرسدس بنز بازار‌هایی در اروپای‌شرقی و کشور‌های همسایه پیدا کند. بعد از مدتی به این دلیل که تولید کارخانه جوابگوی تقاضا‌های داخلی نیست، جلوی صادرات اتومبیل سواری و اتوبوس گرفته شد. محمود خیامی که به فوتبال علاقه زیادی داشت در اواسط دهه‌پنجاه، با ترغیب دوستانش، مدتی باشگاه اقبال را خریداری کرد و تیم پیکان را به‌وجود آورد. در آن سال‌ها بعد از شرکت نفت، حقوق و مزایای ایران‌ناسیونال از سایر شرکت‌ها بیشتر بود. برای کارگران نمونه، هر سال برنامه تفریحی با امکانات اقامت و غذا درنظر می‌گرفتند، مجرد‌ها را با ۱۰اتوبوس به شمال و متأهل‌ها را همراه با خانواده به مشهد می‌فرستادند و چهل نفر از سرپرستان مسن را نیز با خود به حج می‌بردند.
غروب خیامی‌ها
همچنین مهندسان، سرپرستان و کارگران نمونه را در سه مرحله با هواپیما به کربلا می‌فرستادند. محمود خیامی، ماه‌های محرم در منزلش غذا می‌داد و روز‌های جمعه مراسم مذهبی برگزار می‌کرد. او در این جلسات با مشکلات کارگران بیشتر آشنا می‌شد. خیامی، خانواده کارگران را به‌کارخانه دعوت می‌کرد تا با سختی کار همسران، پدران و برادرانشان آشنا شوند. بعد هم در سالن آمفی‌تئاتر با اجرای برنامه موسیقی، زمینه شادی آن‌ها را فراهم می‌آورد. احمد و محمود خیامی هر دو پرکار و سختکوش بودند. اغلب روز‌ها قبل از کارکنان به کارخانه می‌آمدند و بعد از آن‌ها به خانه می‌رفتند. با وقوع انقلاب محمود خیامی عازم اروپا شد و با افتتاح نمایندگی مرسدس‌بنز در لندن فعالیت تجاری خود را ادامه داد. امروزه این شرکت، هفت نمایندگی در انگلستان و آمریکا دارد. محمود در تیرماه ۱۳۸۲ در همایش صنعت و معدن خراسان به‌عنوان پیشکسوت نمونه صنعت معرفی شد. او سرپرست هیات‌امنای دانش نامه ایرانیکا (در شهر نیویورک) بود و در نیوجرسی نیز نمایندگی فروش بنز را داشت.

احمد خیامی بعد از انقلاب به تورنتو رفت، سپس برای معالجه سرطان خود، عازم لس‌آنجلس شد. وی در یک آپارتمان کوچک دو اتاقه زندگی می‌کرد که با خانه بسیار بزرگش در تهران قابل‌مقایسه نبود. در این زمان با وجود رسیدن به ۷۶سالگی و ضعف ناشی از بیماری مانند یک جوان بانشاط کار می‌کرد. یکی از دوستان وی که چند روز قبل از مرگش با او دیدار کرده‌بود، می‌گفت: «ریه و کبدش کار نمی‌کند و با آن صورت تکیده و چشم‌های گودافتاده و جسم ضعیف، اما روحیه‌اش قوی است. در این حال او شروع به یادآوری خاطرات گذشته کرد؛ ایامی که روز‌ها به ماشین‌شویی می‌پرداخت و شب‌ها بزرگ‌ترین آرزویش آن بود که به سینما برود؛ اما، چون پول خریدن بلیت را نداشت هربار به‌نوعی خودش را به سالن سینما می‌رساند. گاهی پنهانی از در خروجی به داخل سالن می‌رفت و گاهی هم بلیت می‌خرید. یک‌بار که موفق نشده‌بود بلیت بخرد به بلیت فروش می‌گوید که مادرش سخت بیمار است و به او گفته‌اند دکترش به این سینما آمده، اگر او را بر بالین مادر نبرد ممکن است مادرش بمیرد و بلیت‌فروش دلش به رحم آمد و او به این بهانه به سالن می‌رود و فیلم را تا آخر تماشا می‌کند.»

احمد چند روز بعد در فروردین سال‌۱۳۷۹ درگذشت و در مموریال پارک، گورستان ایستوود لس‌آنجلس به خاک سپرده شد. کارگران کارخانه ایران‌خودرو و کارخانه‌های دیگرش و فروشگاه‌های قدس مراسم متعددی به یاد او برپا کردند. یکی از کارکنان قدیمی ایران‌ناسیونال در این مراسم گفت: «هیچ‌کس به مرده حسادت نمی‌کند؛ به‌خصوص کسی که کارش را با کارگری شروع کرده و مانند هر کارگری ساده و غریبانه به خاک سپرده شده‌باشد.»

احمد اهل مطالعه و شیفته ادبیات ایران بود. در عقاید مذهبی اهل تساهل و تسامح بود، در حوزه سیاست نیز فعال بود. در سال‌های جنبش ملی‌شدن نفت و اوایل سال‌های ۱۳۴۰ در برخی از حرکت‌های سیاسی، از نیرو‌های ملی حمایت می‌کرد. حسین الهی در کتاب احزاب و سازمان‌های سیاسی خراسان اسنادی از همراهی خیامی با جنبش ملی‌شدن نفت آورده است.

احمد خیامی در پایان سال‌۱۳۲۶ اتحادیه سادات حسینی را تاسیس کرد. این اتحادیه دفتری داشت و از افراد مختلف برای عضویت در آن دعوت می‌کرد. آن‌ها به‌کار‌های عام‌المنفعه دست می‌زدند و در مورد گرانی، ویزیت پزشکان و دارو اعلامیه‌هایی منتشر می‌کردند. در سال‌۱۳۳۱ احمد خیامی دبیر این اتحادیه بود و پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ در تظاهرات کلوپ مصدق در مشهد حضور داشت. شهربانی مشهد در زمان صدارت کوتاه‌مدت قوام، تابلوی کلوپ مصدق را کنده بود؛ اما بر اثر تظاهرات هواداران مصدق (۱۲مرداد ۱۳۳۱) تابلو را به مهندس نبویان و خیامی (به‌عنوان نمایندگان کلوپ) تحویل داد. احمد در اواخر دی ۱۳۳۱ در نامه‌ای به استاندار خراسان اعلام کرد: «اتحادیه و سازمان مردان مبارز در مشهد پیشقدم نهضت مقدس ملی‌شدن صنعت نفت بوده‌اند و این دو سازمان از زبده جوانان مسلمان، پاک‌دل و وطن‌پرست این شهرند. در جشن تعطیلی کنسول انگلیس شرکت داشته‌اند. آن‌ها که نمی‌خواهند بچه‌های آن‌ها خدانشناس و لامذهب بشوند و تمام کسانی که اعتقاد داشته و دارند که جلوی کمونیسم را دستگاه فاسد حکومت نمی‌تواند بگیرد، به کلوپ مصدق روی آورند.» اتحادیه سادات‌حسینی یکی از نیرو‌های اصلی حامی مصدق در برابر نیرو‌های توده‌ای بود. براساس گزارش ساواک برادران خیامی در اواخر دهه‌۳۰ و بهمن ۱۳۴۱ در کلوپ مصدق و در شهرستان تربت‌جام برای تاسیس اتحادیه موردبحث، فعالیت داشتند؛ به همین دلیل در ۶ بهمن ۱۳۴۱ به اتهام همکاری با شرکت‌کنندگان در میتینگ جبهه ملی، دستگیر و با اخذ تعهد آزاد شدند.
غروب خیامی‌ها
البته در دهه‌چهل و پنجاه رویکرد سیاسی آن‌ها تغییر کرد و مخالف تحولات رادیکال شدند. ساواک درباره سایر اقدامات آن‌ها چنین گزارش می‌دهد که آن‌ها منزل پدریشان را در مشهد برای ساخت مدرسه به آیت‌الله میلانی واگذار کرده‌اند و ماهی ۱۷۰‌هزار ریال برای هزینه‌های مدرسه به وی می‌پردازند. خیامی‌ها در فعالیت‌های خیریه‌ای مثل ساخت مسجد، بر گزاری مراسم ازدواج برای ۲۵ زوج بی‌بضاعت در هتل ونک و ساخت مدرسه در قبل و بعد از انقلاب، فعال بودند. بخشی از فعالیت‌های اجتماعی آن‌ها عبارت است از:

- ساخت مجتمع مسکونی (که به ۱۶ دستگاه معروف شد) برای کارکنان ایران‌خودرو در اراضی نیروی هوایی در شرق تهران

- ساخت هنرستان صنعتی ایران‌ناسیونال برای تربیت تکنیسین در جاده قدیم کرج

- ساخت هنرستان بزرگ صنعتی در مشهد

- احداث مرکز مبارزه با سرطان در خیابان کوه سنگی مشهد

- احداث ۱۲ باب واحد آموزشی در ۱۲ شهر استان خراسان

- احداث ۸ باب واحد آموزشی در شهر مشهد به‌نام امام هشتم، توسط محمود خیامی.

- احداث بیمارستانی بزرگ در مشهد که نیمه‌کاره ماند و احداث ۱۱۰ واحد آموزشی روستایی.

موارد مذکور، بخشی از فعالیت‌های کارآفرینی است که با وجود مصادره صنایع و اموالش همچنان عشق به سرزمین در او شعله‌ور بود. در ۱۶تیر ۱۳۵۸ ایران‌ناسیونال به موجب بند‌الف لایحه حفاظت و توسعه صنایع به اعتبار نوع صنعت، ملی اعلام شد. محمود با وجود اینکه نتوانست در این ۳۴ سال پس از انقلاب به ایران بازگردد، همچنان به تولید ثروت در اروپا می‌پرداخت و در توسعه امور آموزشی شهرش با جدیت تمام تلاش می‌کرد.
منبع: دنیای اقتصاد

ارسال نظر